« شَلمَنسَر » گریست، « گیلگمش» خندید.! ( تقدیم به فاتحان دوباره موصل )
درنینوا، چه می گذرد .؟ سرباز.!
این آتش «اروک» ؟!
«ایشتار» مرده است. ؟ویا« اِرِشکیگال» اورابه ضیافت گرفته است؟
بوی عفن زسرسرای معابد، بلند شد.
این لاشه های جنگاوران ماست.که مددکار ایزدان بودند.
سرباز هم گریست تنها نگاه اوست که بر آسمان دَوَد
اینگونه بود که » سارگن » وفات یافت.
شلمنسر» و« سناخریب» و« تیگلت پیلسران »
وامانده ازفزونی و نیرنگ زاغها
بسختی گریستند .
تنها امید .به » گیلگمش » است و « انکیدو» است
تاچاره ساز پلیدان دیو روی گردند.
سرباز.!!. سربازان.!!. بازوان سناخریب جنگجو .!. دندان تیز و چنگ بلند« ناسیربال».!
.هان این منم . « هوواوا » « هوواوا»
.آن گاو بالدار ، شکست و فرو ریخت. چشم زمانه سوخت.
سرباز.! سرباز آشور!
«مدی» کجاست ؟
مارا امید به انوار ایزدی است .
وآنک آشور و سارگون و سناخریب و آشوربانیپال و
گرفتار چنگ اهرمنان .( آن دیو روی مردم بد خوی بد نشان .)
واینک ، فرزندان « مدیان »،
دوباره فاتح آشور گشته اند.
دوباره تاریخ آغازید .
آن روزها فخر به نابودی ( مدی ) است
واینک به باژگونه قدمهای روزگار .
آن ایزد « دموزی » جاوید ساز ما
شلمنسر و سناخریب و آشور ناسیربال .با دیگران .
نقشی دگر ز نفس (دموزی) گرفته اند
اینک ، ) مدی » است وفرزند « مدیان »
با نام پیشمرگ ، . کرکوک ،کوبانی و سلیمانیه ، دهوک ،و.
«شلمنسر ».! تبسمی .!
گیلگمش! با « ایشتار » بساز .
( هوواوا ) . (هووا وا) درنده خوست اما مرده است .
( سید ضیاء الدین جوادی . 27 اردیبهشت 96)
درباره این سایت