(انگشت شناسی !)
انگُشت که به عربی اصبع ( ج:اصابع) وبه فرنگیFinger ( نمی دانیم با «فین کردن» فارسی هم رابطه ای دارد یا نه؟ آیا به معنی فین کننده هم می شود ترجمه کرد؟ می تواند موضوع تحقیق کلاسی بشود! قابل توجه اساتید دانشگاهِ چهار نقطه ! ودر پارسی و دری و تاجیکی «انگشت» و در زبان عامیانه ایرانی بدان ( انگوشت ) می گویند و نباید آن را با« اَنگِشت» به معنی زغال اشتباه گرفت. عضو شگفت انگیزی است که تکامل آن، کمال انسان رااز طبقه اورانگوتانی به مرحله انسانیت تغییرداد تا به جایی رسد «که بجز خدا نبیند!» وشگفتا ! اگر چه عضو به ظاهر ناچیزی در کلیت وجود آدمی است اما سلطان مغز،جز به تحرک عوانانی به نام انگشتان سیطره ای ندارد . کوچک است اما جهانی را می سازد و به طَرفه العینی ( اشتباه نکنید ، طُرفه العین نیست !)آن را از »کن» به «لای » تبدیل می کند . حتی اگر به قول عربها « خنضر» باشد یا « بنصر» که این دومی، گاه به حلقه ای اسیر می گردد وصاحب خویش رااز مرحله بی تکامل «توحش » (و نه واژه دل خوش کن « تجرد » ) به برهوت «تاهل» می افکند( حقش بود اسمش را «بنصر» بگذارند!! ) وآن دومی که کنار «ابهام » نشسته است علی رغم ادعای پرهیز از « لعّان » و «سبّاب » یّت، در کارت ملی اش، شهرت « سبّابه » درج گردیده و گاهی هم کی مسافر کش پراید«لَعّانیت » هم می شود و هروقت هم مسافر به تورش نمی خورد، در پرسه زنی های اینترنتی ، « کانال عمومی » می پرّانَد واگر همسایه وسطی اش تن نداد یا خواب بود، وظیفه اش را در خیابانهای شلوغ شهر انجام می دهد و دعوای خیابانی بین ذکور و اناث برپا می کندکه پیش از انقلاب کار به « آژان » و سرتراشیدن صاحبان بی تربیت«انامل» در آزار«ارامل» یا مشابه آن می کشید وقس علی هذا . اصلاً معلوم نیست کار این صاحاب مرده چیست؟ درست است شغلش و کارش و نامش یکی شده است و آن « سبّاب » بودن است ، اما چرا، گاه پیک بهداشت دماغ می شود وگاه پیکان «اتهام» ؟! (آخر بین این دوتا چه سنخیتی است؟ روبندگی کجا و جویندگی جرم و داد ستانی کجا؟)هنگامی هم خودرا به در کوفتن دیگران رنجه می سازد ( این مال اون زمانهایی بود که زنگ خانه و بچه های شیطان هنوز همدیگر را پیدا نکرده بودند .) گاه دنیایی را با نوک خود « سرانگشت چرخانی » می کند و زمانی هم همراه با اون بقیه، حتی همراه همان « خنضر » و «بنصر» و بقیه ها، هنرهایی می آفریند ، که صاحبش می خواهد او را بخورد!( البته دوراز همگان ، بعداز کناسی کردن ، یک دوشی گرفت و لیف و صابونی یا یه مایع پریلی به خودش زد ) ، اما این اواخر ازکارهای مهمّش : « کانال پرانی » آن هم ازنوع عمومی اش شده، که نوع دیگر «پراندن» آن در خیابانهای کابل ، سوژه بی بی سی شده وداد همه رادرآورده است که مارا فعلاً با آن کاری نیست. اما خدایی!. به تعبیر انشاء نویسی بچه های کلاس چهارم دبستانی ، نتیجه می گیریم که انگشت چیز خوبی هست ؛ اما نه ! گاهی خوب است و گاهی بد است و ما بچه های خوب باید مواظب باشیم کاربد نباشیم( !! ) وهیچ چیز را نپرانیم!
درباره این سایت